سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری نشاط شهر

سیدهادی، پدرجد سادات هادئی بهار، مردی از پیشکاران خوانین بود که به دلیل اختلاف با نایبان اسدآباد به شهر بهار پناه آورد و با وفاداری و اعتماد مردم، جایگاه ویژه‌ای در میان اهالی یافت. خاطرات او از سفر به کربلا و نجف و دیدار با میرزای شیرازی و شیخ محمد بهاری هنوز میان مردم نقل می‌شود.

شناسه خبر: 16508

 

جواد نوری

 

قسمت هشتم:

 

سیدهادی

وی یکی از پیشکاران خوانین محسوب میشد و خاطره ای قابل ذکر از او در میان مردم رایج است که ذکر می شود:

سید هادی پدرجد سادات هادئی بهار است و بنا به ذکر معمرین و آگاهان وی از مباشرین و نایبان ارباب بوده و گویا بخاطر بروز اختلاف بین او و خان و نایبان اسدآباد از اسد آباد به بهار پناهنده شده و ماندگار شده و به روایتی نیز اولاد ذکوری نداشته است، وی پس از سالها زندگی در بهار جزو افراد معتمد و شناخته شده می گردد. و پس از مدتی که از وقوع اختلاف او با طرف مقابلش می گذرد بنای بازگشت به اسدآباد داشته که تنی چند از همسایگان و مردم مانع می شوند. سید هادی در بهار ماندگار می شود. چنین می گویند که در یکی از سفرهای خود به کربلا و نجف پولش می تمام می شود و مستأصل می ماند، به نزد میرازی شیرازی مرجع تقلید بزرگ آن زمان ( صاحب فتوای تحریم تنباکو) می رود و می گوید که از محضر شما سوالی دارم. میرزا می گوید بفرما. سیدهادی می گوید اگر کسی به شما رجوع کند و بگوید بی پول مانده ام و نیازمندم چکار می کنید؟ میرزا در جواب گفته که تحقیق می کنم و اگر بدانم واقعا نیازمند است به او کمک می کنم.  سید هادی می گوید من نیازمندم و میرزای شیرازی برای دریافت واقعیت بنا به تحقیق می گذارد. سید هادی از مجلس بلند می شود و شروع به رفتن می کند. میرزا می گوید که مگر پول نخواستید؟ پس کجا می روید؟ سید هادی  می گوید حضرت آیت الله قریب به بیست سی سال است بدون هیچ حرف و حدیثی بنده از احکام و اوامر شما تبعیت می کنم و از اعمال شما تقلید می نمایم ( مرجع تقلید من شمایید)  حالا یک بار کار من به شما افتاده می خواهید تحقیق کنید؟ و از مجلس خارج شد.

در ادامه این خاطره شنیدنی وخواندنی آمده است که پس از اندکی ازین واقعه به محضر شیخ محمد بهاری هم‌ولایتی‌ خود رفته و شیخ محمد بدون اینکه سید حرفی بزند مبلغی پول به او می دهد و می گوید که چون شما قصد رفتن به بهار دارید در بین راه لازم خواهد بود. سیدهادی پذیرفته و عازم بازگشت می شود. گویا پس از مدت اندکی شیخ محمد بهاری از مبلغ پولی که داده بوده ناراضی و پشیمان می شود با خود می گوید این مبلغ برای سید کم بود.

سپس کاروانی که از عراق عازم رفتن به ایران و احتمالا به سمت همدان بود دریافته به کاروانسالار می گوید که شما که قصد بازگشت به ایران دارید زحمتی برای شما دارم و آن اینکه این مبلغ پول را بگیرید  در فلان مکان که اتراق کردید یک نفر با اسب به نزد کاروان شما خواهد آمد و بدون اطلاع به اعضا کاروان شروع به استفاده از چایی اعضای کاروان می کند. اگر چنین شخصی به نزد شما آمد اورا معذور دارید و این مبلغ را از طرف من به ایشان بپردازید. رییس کاروان پذیرفته و پس از چند روز که به کرمانشاه می رسند و قصد اتراق داشته اند دقیقا طبق همان پیشگویی شیخ محمد بهاری(ره) شخصی می آید و جهت استراحت توقف می نماید و بدون کسب اجازه از  اعضا کاروان ازچایی اهل کاروان استفاده می کند. کاروانسالار با دیدن وی یاد سخنان شیخ محمد می افتد که به همان ترتیب که شیخ خبر داره بود اتفاق افتاد. مبلغ را به سید می رساند و می گوید آقا این مبلغ را شیخ محمد بهاری به شما داده و اینکه در همان وهله اول مایحتاج شما را تامین نکرده یا نتوانسته معذرت خواهی کرد.( نقل روایت از سید قربان هادیی از نوادگان سیدهادی است)

 

اصلاحات اراضی. 

سیستم فئودالی و ارباب رعیتی در چند دهه بعد ادامه داشت درست که بسیاری از خوانین و مالکان قبلی روستاها و قریه ها بخاطر برافتادن قاجاریه املاک خود را واگذار کرده یا فروخته بودند بااین حال خریداران بعدی نیز به نوعی در عداد همان خرده مالکان به حساب می رفتند و درآمدهای کشاورزی مردم بدست این گروه افتاده بود. تا در دهه چهل جریان 

اصلاحات ارضی در ایران با تصویب قانون اصلاحات ارضی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۴۰ پیش آمد و با رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ به مرحله اجرا رسید، اصلاحات ارضی در سه مرحله انجام شد:

در مرحله نخست تعیین شد که هیچ مالکی بیش از یک ده ششدانگ یا ششدانگ زمین در چند ده مختلف نداشته باشد. دولت زمین‌های مازاد بزرگ مالکان را خریداری و بخش‌هایی که دارای زارعان صاحب نسق بودند را به صورت اقساطی به آن‌ها فروخته و زمین‌های بلاکشت باقی‌مانده تحت عنوان اراضی دولتی در اختیار دولت قرار گرفت. با فروش سهام کارخانجات دولتی ترتیب بازپرداخت بهای زمین‌ها به مالکان فراهم گردید.

در مرحله دوم صاحبان زمین‌های استیجاری می‌باید یا به تقسیم درآمد حاصل از اجاره بپردازند یا بر اساس قراردادهای اجاره، زمین‌ها را به زارعان بفروشند. به عبارت دیگر مالکان موظف شدند که یا ملک کشاورزی خود را برای سی سال به کشاورزان اجاره نقدی دهند یا آن را با توافق بدان‌ها بفروشند. بدین ترتیب حداکثر مالکیت زمین‌ها در دست یک مالک بسیار محدود شد.

 

املاک موقوفه عام نیز بر اساس درآمد آن زمین به اجاره دراز مدت ۹۹ ساله به کشاورزان واگذار گردید. در مورد موقوفات خاص متولیان مجبور به فروش آن‌ها به دولت و تقسیم آن بین کشاورزان شدند.

در مرحله سوم مالکانی که ملک خود را اجاره داده بودند بر اساس قانون تقسیم و فروش املاک مورد اجاره به زارعین مستأجر مصوب ۱۳۴۷ ملزم شدند یا زمین خود را به زارعان بفروشند؛ یا با رضایت مالک و زارع به نسبت بهره مالکانه یا عرف محل آن را با یکدیگر تقسیم کنند. این اقدام موجب شد همه کشاورزان ایران صاحب زمین شوند و ایران از یک کشور فئودالی به سوی «کشاورزی آزاد» و «صنعتی شدن» گام بردارد. 

گفتنی ست در این جریان، بخشی از زمین های آزاد و املاک فراوان بهار در قرق و جاهای دیگر توسط گروهی از مردم تصاحب شد.

 

ادامه دارد...

 

 

 

انتهای پیام/ص


برچسب ها: بهار/#
ارسال نظرات

*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست

* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.

* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.

نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
گوناگون