(در ابتدا لازم می دانم از رسانه نشاط شهر بهار صرف نظر از اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و درج وقایع اتفاقیه؛ اهمیت ویژه ای که برای حوزه ی فرهنگی و اجتماعی قایل است تشکر ویژه داشته باشم و همین طور از ادمین فهیم و مؤدبِ نشاط شهر وزین.)
حرمتِ خانواده عموماً و پدر و مادر خصوصاً بالاترین و برجسته ترین جایگاه را در شاهنامه دارد از مادر همین بس که می گوید: خانم تهمینه در سوگ سهراب و خانم رودابه در مرگ رستم از شدت سوگواری و جگر سوزی جان به جان آفرین تسلیم می کند! و این می تواند قشنگ ترین تعریف در خالصیّت و دلسوزی و فدایی بودن مادر نسبت به فرزند خود باشد! اما پدر را در شاهنامه حرمتی دیگر است به طوری که بعد از رشد جسمی و دوره نوجوانی فرزند بلافاصله تربیتِ فرزند بخصوص در حوزه ی آیین زندگی و و قواعد شهریاری و رسم پهلوانی و جوانب اخلاقی و جوانمردی و میهن دوستی از مادر به پدر منتقل می شود تا تجربیات بیرون از خانه در اختیار فرزند قرار گیرد! و فریدون نماد واقعی چنین پدری است که تمام شاکله های زندگی را به فرزندانِ خود "سِلم" و "تور" و "ایرج" می آموزد آن سان که بخش بزرگی از جهان به دست این سه برادر اداره و حاکمیّت می شود.
همچنین نقش پدر در پند و اندرز و تربیت اجتماعی و دینی و نیک رفتاری و نیک پنداری در ایران باستان بسیار پرنگ تر از مادر بوده است: چنان که فرزند را گوید:
به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان تو را رهنمای
حتی نقش پدران در تربیت فرزندان بالاتر و ارزشمند تر از تربیت مادران بوده است چنان که اسفندیار فرزند خود بهمن را پس از مرگ به رستم می سپارد و همین طور سیاوش نیز توسط کیکاووس به رستم سپرده می شود و این نشان دهنده ی جایگاه اولِ مردان در تربیت فرزندان است و از این روی است که احترام به پدر در شاهنامه یک اصل ثابت و بایسته است! سراغ نداریم که پسری در برابر پدری قرار بگیرد و پدر را تعظیم نکند!
گشتاسب یگی از این پسران است که پدر را بسیار گرامی و حرمت نگه می داشت و از اسب پیاده می شد و در برابر پدر تعظیم می کرد:
جهانجوی روی پدر دید باز
فرود آمد از اسب و بردش نماز
در ایرانِ باستان، حرمت و اعتبارِ پدر به حدی بود که موعظه ها و نصایح آنان حتی اگر با سلایق و مواضع فرزندان در تضاد بود، فرمان پدر را ارج می نهادند و از خواسته های خود صرف نظر می کردند!! و در مقابل پدر نیز در مواجهه با شئونات زندگی من جمله در انتخاب همسر به پسران و دختران خود حق انتخاب و آزادی عمل می داد و این روشنگری و آزاد اندیشی ایرانیان از زمان باستان است!
و البته نقطه ی مقابل را هم متذکر می شود که بی احترامی به پدر پسر را از بزرگی و شهریاری به مرز هلاکت و شومی و نافرجامی می رساند چنان که ضحاکِ پسر بخاطر بی حرمتی به پدر خود چه ها که ندید و چه ها که نکشید یا نوشزاد یا شیرویه در شکستن نمکدان پدر چه ها که ندیدند و قصه ی سیاوش، بیانگر قشنگ ترین نمونه آق پدری شدن می تواند باشد. و ...شاهنامه پر از صحنه های بسیار مثبت از حضور و نقشِ پدران در تمام مراحل زندگیست.
کاظم زارعی
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.