اینها نمونه هایی از انتقادها و غرلندهای این روزهای شهروندان است که تمامی ندارد و هر روز هم بیشتر می شود و همه ما فقط و فقط مسئولین اداری را در آن مقصر می دانیم.
از کوچکترین فرصتی در شبکه های مجازی استفاده می کنیم و تا یکی از همین نهادها یا مسئولین گزارش کار می دهد به صورت شناس یا ناشناس به آن حمله ور شده و با کامنت و پست، نهاد مربوطه را مورد عنایت قرار می دهیم تا آن مسئول دیگر جرات گزارش دهی به سرش نزند.
اما اینجاست که باید گفت: یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به مسئولین، همه مشکلات اقتصادی سیاسی کشور به جای خود، اما آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که من شهروند چه نقشی در حل این مسائل دارم؟ من شهروند چه اقدامی برای رفع مشکلات روزمره دور و بر خود کرده ام؟ آیا همه مسائل و مشکلات را مسئولین باید حل کنند؟ پس نقش مردم چیست؟
سینما نداریم؛ مسئولین از مردم مشارکت میخواهند و یکی از فیلم های روز را در سالن آیت الله بهاری به نمایش میگذارند تا میزان مشارکت مردم را دریابند اما مردم ما حتی مدعیان فرهنگ و هنر با بهانه های مختلف برای تماشای فیلم نمی روند و از آن استقبال نمی کنند.
مسیر تاکسی در شهر فقط یک مسیر است: تاکسی داران می گویند در مسیرهای دیگر مسافر نیست وگرنه ما از پول بدمان نمی آید، مردم در مسیرهای دیگر از جمله مسکن مهر یا داخل شهرک و داخل شهر از تاکسی استقبال نمی کنند و ترجیح می دهند پیاده یا با مسافربر شخصی تردد کنند.
یک پارک درست و حسابی در شهر نداریم: حاضر به استفاده از فضای پارک لاله با قدمت چند ده ساله با برچسب اینکه محل حضور اوباش شده نیستیم، بر فرض که حضور اوباش صحت داشته باشد، اوباش چه کسانی هستند؟ مگر به غیر از افراد این جامعه اند، بر فرض که پارک دیگری بسیار زیبا و با شکوه در شهر ایجاد شود، چه تضمینی وجود دارد که باز محل تجمع اوباش نشود؟
باکس زباله سرکوچه بو میده: در مورد نحوه قراردادن زباله در باکس زباله چقدر اطلاعات دارید؟ خب باکس زباله محل جمع آوری زباله های منزل من و شماست و این که باکس زباله بو می دهد ناشی از زباله منزل من و شماست، یاد بگیریم زباله ها را در ساعات مشخص و در کیسه های مخصوص و دربسته در باکس قرار دهیم و داخل آن پرتاب نکنیم تا کیسه زباله در آن متلاشی نشده و باعث شیرابه و بوی متعفن نشود.
سگ ولگرد تو کوچه خیابون زیاده: طبیعت سگ های ولگرد خصوصا در زمستان این است که برای یافتن غذا به شهرها و روستاها می آیند، وقتی دلسوزی ما گل می کند و اضافه غذایمان را در خرابه پشت منزلمان میریزم تا سگها از آن تغذیه کنند و وقتی قصابی محل از سر دلسوزی آشغال گوشت های خود را جلو مغازه برای سگ ها میریزد انتظار حضور سگ ها را نیز باید داشته باشید، چرا که با این کار، چرخه طبیعت را به هم زنید و سگ ها را به در شهر ماندن تشویق می کنید، جالب است که در برخی کشورهای اروپایی غذا دادن حتی به پرندگان جریمه دارد چه برسد به سگ و گربه، چرا که معتقدند طبیعت حیوانات این است که خود به دنبال غذا برای خود باشند، غذا دادن به حیوانات به دست انسان ها باعث تغییر چرخه زندگی آنها شده و به طبیعت آسیب می زند.
اینها نمونه هایی از غرلندهای هر روزه ماست، کیسه زباله منزلمان را روز سقف خودرو می گذاریم تا به باکس زباله سر خیابان برسیم و داخل آن بگذاریم، اما وقتی به باکس زباله می رسیم می بینیم که کیسه زباله روی سقف ماشین نیست و در مسیر افتاده است، آیا حاضریم در چنین شرایطی از وقت خود بزنیم و به مسیر طی کرده برگردیم و زباله متلاشی شده وسط کوچه را جمع کرده و بار دیگر در کیسه بریزیم و به باکس زباله منتقل کنیم؟ یا اینکه این کار را وظیفه کارگران شهرداری دانسته و بی توجه از کنارش عبور می کنیم؟ عکس العمل غالب جامعه ما در چنین شرایطی چیست؟
جامعه متشکل از تک تک افراد است اگر جامعه ای زیبا، آرام ، دلنشین و بدون مشکل میخواهیم باید از خودمان شروع کنیم، یاد بگیریم که کمتر دنبال مقصر باشیم، یه سوزن به خودمان بزنیم و یه جوالدوز به دیگران.
مرضیه کریمی رادپور
انتهای پیام/ص
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.