سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری نشاط شهر

یکی از تاسف بارترین وقایع اجتماعی همدان رخداد ستیز و دعوا بین دو فرقه مذهبی بوده که علیرغم اشتراکات مذهبی فراوان، بر اساس چند اختلاف جزیی در مبانی فکری به زد و خورد پرداخته اند و صفحه ای تاریک در تاریخ همدان رقم زدند و چون تنی چند از بهاریان در این دعوا حضور داشته اند، مورخان در ذکر وقایع تاریخی بهاریان را در این غائله مقصر دانسته اند و تمام جریان را به ایشان نسبت داده اند و موجب بدنامی ایشان شده اند.

شناسه خبر: 16509

 

جواد نوری

 

قسمت نهم:

 

یکی از تاسف بارترین وقایع اجتماعی همدان رخداد ستیز و دعوا بین دو فرقه مذهبی بوده که علیرغم اشتراکات مذهبی فراوان، بر اساس چند اختلاف جزیی در مبانی فکری به زد و خورد پرداخته اند و صفحه ای تاریک در تاریخ همدان رقم زدند و چون تنی چند از بهاریان در این دعوا حضور داشته اند، مورخان در ذکر وقایع تاریخی بهاریان را در این غائله مقصر دانسته اند و تمام جریان را به ایشان نسبت داده اند و موجب بدنامی ایشان شده اند.

 

 تفصیل قضیه ستیز بین این دو فرقه در کتب و مقالات مختلف انتشار یافته، ذکر این مسئله در این نوشتار برای تبیین نقش بهاریان در این ستیز مذهبی ست. 

 

شیخیه( بصورت بسیار خلاصه)

شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسائی از علمای قرن سیزدهم هستند. وی در شیعی‌گری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود و پیروان مکتب ابداعی وی شیخیه نام گرفته اند،

 

بعد از مرگ شیخ احمد، سید کاظم رشتی به ترویج افکار وی پرداخت و بعد از سید کاظم محمد کریمخان کرمانی ریاست شیخیه را عهده دار شدند. ( برای اطلاع بیشتر در مورد مبانی فکری ایشان می توان که منابع متعددی رجوع کرد از جمله سایت ویکی شیعه)

 

متشرعه (بصورت بسیار خلاصه)

مکتبی که توسط برخی فقهای شیعه برای مقابله با شیخیه ایجاد شد. سیرهٔ متشرعه به معنای روش و رفتاری است که همواره و به‌طور مستمر از عقلای یک دین (مثل عُقلای دین اسلام) یا عُقلای یک مذهب (مثل عُقلای مذهب تشیع) بروز می‌کند. گفتنی ست که به متشرعه بالاسریه و به شیخیه پشت سریه نیز گفته می شود. علّت این نامگذاری آن است که در مسئله جواز نماز خواندن در بالای سر امام، بین متشرّعه و شیخیه در کربلا اختلاف شده، متشرّعه به جواز و شیخیه به عدم جواز قائل شدند. از همین رو به متشرّعه بالاسریه و به شیخیه پشت سریه می گویند. 

 

 جنبش عقیدتی شیخیه البته در ادامه خود منجر به ظهور و بروز شعب و فرق گوناگونی شد که پرداختن به آنها مارا از ادامه سخن باز می دارد و خوانندگان می توانند برای دریافت اطلاعات بیشتر به منابع مورد نظر رجوع نمایند. بهر حال جریان ستیز این دو دسته در همدان را نویسنده تاریخ العبره لمن اعتبر، که خود از شیخیه بوده از دریچه نگاه خویش به کتابت رسانده است. این کتاب در چهار مقدمه و شش واقعه و  یک خاتمه تدوین شده است. و تمامی جریان را به صورت تحقیقی و تفصیلی در آن کتاب ذکر کرده است.

 

نویسنده می نگارد:

در سال هزار و سیصد و پانزده هجری قمری در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار گذارم به شهر همدان افتاد. شهری دیدم سرشار از نعمت، ولی به دلیل وجود اهل فساد و بی‏کفایتی حاکم، بیشتر اهالی آن شهر به انواع خودپرستی ها و هوس‌ها و شرارت‌ها گرفتار بودند و کمترین چیزی که نصیب آنها شده بود عقل بود. چنان‌که بدیع‌الزمان در وصف این شهر و اهلش گفته است:

 

همدان لی بلد اقـول بفضلــه

لکنه من اقبــح البلــدان

صبیانهم فی الحسن مثل شیوخهم

و شیوخهم فی العقل کالصبیان...

 

پس مدتی طولانی در آن شهر توقف نمودم و با هر گروهی معاشرت می‌کردم، تا آنکه واقعه همدان اتفاق افتاد و اختلاف بین شیخیه و بالاسریه بالا گرفت و عاقبت به جنگ و خونریزی رسید...

 

 نویسنده تصریح می کند که با تحقیق کامل از معتمدین جریان زد و خورد طرفین را نگاشته است. 

 

و خلاصه ماجرا از این قرار است:

مدتی قبل از وقوع این واقعه میرزا محمد حسین شهرستانی  که یکی از علمای بالاسریه بود کتابی به نام «تریاق فاروق» نوشت، و چهل مسأله از کتب مرحوم شیخ احمد احسائی و حاج سید کاظم رشتی و حاج محمدکریم خان کرمانی استخراج کرده و بر آنها ایراد گرفت. و کتابی دیگر به نام «تنبیه‌الانام» نوشت و در صد مسأله بر حاج محمدکریم خان کرمانی ایراد نمود، و آن ایرادات را سبب جدایی میان شیخیه و بالاسریه و خروج شیخیه از اسلام و ایمان قرار داد.

 

و همچنین میرزا محمود عراقی  کتابی به نام «دارالسلام» نوشت و در آن کتاب چندین ایراد بر مشایخ شیخیه گرفت. سپس این سه کتاب را چاپ کردند و به شهرهای مختلف فرستادند و در بین مردم منتشر نمودند.

 

از آن طرف وقتی اشخاص طالب حقیقت بر آن ایرادات مطلع شدند، نسخه‏های آن سه کتاب را به دست رئیس شیخیه حاج میرزا محمدباقر همدانی که از شاگردان حاج محمدکریم خان کرمانی، و بیش از سی‌سال در همدان از طرف وی مشغول نشر علوم و معارف بود رسانیدند، تا اگر آن ایرادات بجا است اعتراف و اقرار کند، و اگر دروغ و تهمت و عوام‌فریبی است جواب هریک را با دلیل و برهان بنویسد.

 

پس حاج میرزا محمدباقر همدانی کتابی به نام «اجتناب» در ردّ کتاب تریاق فاروق نوشت؛ و در ضمن آن به ایرادات صاحب کتاب قصص‌العلماء و ایرادات نایب‌الصدر صاحب سفرنامه هم اشاره نمود.

 

و کتابی به نام «ازالة الاوهام» در ردّ کتاب تنبیه‌الانام، و کتابی به نام «نعل حاضره» در ردّ ایرادهای کتاب دارالسلام نوشت، و هر ایرادی که دروغ و تهمت و به تغییردادن عبارات بود توضیح داد، و از هر ایرادی که به اشتباه گرفته شده بود، جواب فرمود؛ و معنی عبارات مشایخ خود را با دلیل‌ها و برهان‌های واضح که منتهی به ضروریات دین و مذهب می‌شد بیان نمود و برای سؤال‌کنندگان فرستاد...از این جهت آن کتاب‌ها را چاپ کردند و به شهرهای مختلف فرستادند.

 

و چون یکی از علمای بالاسریه در عتبات عالیات کتاب‌های حاج میرزا محمدباقر همدانی را ملاحظه نمود و جواب‌های وی را دید، نویسنده را ملامت کرد که خودت و همه ماها را سرشکسته نمودی، و اگر این زحمت را نکشیده بودی این جواب‌ها از کجا می‏آمد؟! 

 

...پس بهتر آن است که گروهی همدست شوند در عتبات عالیات از نجف و کربلا و کاظمین و سامراء، و در شهرهای ایران مانند همدان و تهران و خراسان و قزوین و نائین و اصفهان اشخاصی را مأمور کنند که امر شیخیه را به افترا و تهمت به زبان نصیحت و موعظه در مسجدها و بر منبرها گوشزد مردم نمایند. و باید هر کس از دشمنان شیخیه در هر شهری که هست تشویق نمود که تا بتوانند در مسجدها و بر منبرها و در حضور مردم افترا و تهمت و لعن بر شیخیه نمایند، و سفارش کنند که قول آنها را تصدیق نمایند تا اینکه به همین تدبیر آن افتراها و تهمت‌ها ثابت شود و تدبیر بهتر آن که به اراذل و اشرارِ هر شهر که از اسلام فقط اسم آن را می‌دانند، وعده غارت و تاراج اموال شیخیه را بدهند. و اگر در این اغتشاش‌ها کسی یا کسانی از شیخیه کشته شدند، مؤاخذه نخواهند شد، زیرا مانند جنگ احزاب تمام رؤساء و اراذل و اشرارِ شهرها در این فتنه شریک هستند و در وقت مؤاخذه حتماً همه ایستادگی خواهند نمود. 

 

این سرآغاز دشمنی و عداوت این دو گروه رویاروی هم است. باری اختلاف در مبانی فکری این دو دسته به حدی از اصطکاک رسیده بود که دیر یا زود این رویارویی حادث می شد. اما نهایتا در همدان بروز و ظهور یافت و در سالهای بعد در نقاط دیگر از جمله آذربایحان و مشهد و کرمان و... نیز  اتفاق افتاد. 

بهرحال دعوا و ستیز و زد و خورد بین آن دسته به وقوع پیوست.

 

 اکنون خلاصه مطلب را که در آن افراد بهاری نقش داشته اند از همان کتاب ذکر می کنیم:

پس چون واقعه دعوا بین طرفین واقع شد «منصورالدوله و ضياءالملك از اين خبر بي‏باكي و جسارت را در حضرت حكومت، پيشرفت كار ديده و اشرار دهات و شهري خصوص اراذل بهار را كه در اين فنِّ شريف، معروف و مشهور مي‏باشند اشاره به اغتشاش شهر فرمود...

 

 

ادامه دارد....

 

 

 

انتهای پیام/ص


برچسب ها: بهار#
ارسال نظرات

*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست

* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.

* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.

نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
فرهنگ و هنر