سعید جلیلی هنرمند:
ضرب المثلی معروف است که میگوید: خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی (به به چه هنرمندی).
این ضرب المثل را آوردم که ورودم به بحث مورد نظر راحت تر باشد.
شاید در برخی محافل و یا از زبان مسئولان و دست اندر کاران این گزاره را شنیده باشیم که (بهار هنرپرور است)، ( خاک بهار هنرخیز است)، ( بهار پایلوت ادبی استان است)، ( بهار هنرمندان قابلی دارد) و... .
قصد تحلیل و تفسیر این جملات را ندارم.
سعی می کنم به عنوان یک فعال فرهنگی که عمری در فرهنگ و هنر این شهر کوشیده است، بدون هیجان و بدون طرفداری، نگاه کلی به این نوع تفکر بیندازم.
اول باید ببینیم هنر در مراجع و منابع حرفهای چه تعریفی دارند.
آیا هنر بهار از استاندارد لازم برای بقا در فضای هنری کشور برخورد است یا خیر.
هنر در لغتنامهی دهخدا اینگونه تعریف شده است:
هنر. [ هَُ ن َ ] (اِ) علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال . (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کیاست . فراست . زیرکی . (یادداشت مؤلف ).این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران مینماید.
تعریف هنر در ویکی پدیا این گونه است:
هُنَر، مجموعهای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که برای اثرگذاری بر احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک مفهوم، آفریده میشود و با خلاقیت انسان همراه است. همچنین هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور میکند.
با اینکه در شهر بهار، سالهاست فعالیت هنری صورت گرفته و می گیرد هنوز که هنوز است ما هیچ نوشتار مکتوب تخصصی نداریم که به پیشینهی فرهنگ و هنر و ادب این شهر بپردازد.
همه چیز به صورت شفاهی است و نهایتا به صورت کلی در بعضی کتابها به چند نفر از هنرمندان پرداخته شده است آن هم بدون اشاره به کیفیت هنری آنان.
فکر میکنم با تعاریفی که در بالا آوردم، ما با هنر حرفهای فاصلهای زیاد داریم.
به نظرم ما در هنرهای فردی مثل شعر، نویسندگی،عکاسی،خوشنویسی، نقاشی خیلی جلوتر از هنرهای جمعی مثل تئاتر، سینما و موسیقی هستیم چرا که هنر جمعی احتیاج به فضا و مکان و موقعت خاصی دارد تا یک کار گروهی انجام گیرد اما شاعر، داستان نویس، عکاس، نقاش، خوشنویس و تکنواز ساز در هر موقعیتی که باشد میتواند خلق کند.
نه اینکه بگویم هنرهای انفرادی راحت ترند و قابل دسترستر، نه. بلکه شرایط و فرایند تولید اثر کم دردسرتر از هنرهای جمعی است.
در یک نگاه کلی به هنر و هنرمندان شهرستان بهار دریافتم آنانی که به هر دلیلی از شهرستان به شهرهای بزرگتر و حتی خارج از کشور کوچیدهاند، در امر خلاقیت و آفرینش اثر هنریشان بسیار جلوتر از هنرمندانی هستند که تن به ماندن دادهاند زیرا به این آگاهی رسیدهاند که استانداردهای یک اثر ملی و فراملی چیست و چقدر باید تلاش کنند تا هنرشان بازتابی در بین اهالی حرفهای و داوران و متخصصان داشته باشد. هر چقدر در محیط بزرگتر با هنرمندان بزرگ، دست و پنجه نرم کنی، بنا به زحمات و انگیزه و دانشی که کسب کردهای میتوانی به جایگاه رفیعتری برسی.
نکتهای دیگر هم که به خاطرم خطور کرد این است که تفاوتی بین نسل جدید هنرمندان با قدیمیتر ها وجود دارد. و آن امتیازی است که فضای مجازی در اختیارشان گذاشته است. به این معنی که در بعضی هنرهای انفرادی، شاید نیاز چندانی به حضور در مرکز کشور نباشد. یک شاعر میتواند شعرش را بگوید و در فضای مجازی منتشر کند و بازتابش را ببیند. اما به نظر میرسد که باز نمیتواند با یک شاعر که در پایتخت به شاعری مشغول است، مقابله کند.
اینها را نوشتم تا به اینجا برسم که هنر در شهر بهار هم مثل همهی جای کشور در جریان است.
فکر نکیم که حرف اول را در سطح استان و کشور میزنیم چون دست بالای دست بسیار است.
ما در شهرمان هنرمندان قابلی داریم که در کشور حرفی برای گفتن دارند اما این نیست که بگوییم همه این گونهاند.
با یک تحقیق ساده میشود فهمید هنرمندانی که در سطح کشور نامی دارند، اکثرا در هنرهای فردی مشغولند و موفقیتشان حاصل زحمت خودشان بوده نه حاصل زحمات ارگان ها و ادارات فرهنگی.
در این جا بد نیست اشاره کنم که سیستم اداری فرهنگ و ارشاد در امر شناسایی هنرمندان بروز نیست و هنوز خیلی از هنرمندان جوان را به رسمیت نمیشناسد و سالهاست با پیشکسوتانی در ارتباط است که متأسفانه باعث عقب افتادگی در بعضی هنرها هستند و در برخی موارد با استفاده از رانت برای خودشان باند و مافیا تشکیل دادهاند تا مانع ورود هنرمندان جوان و مستعد و با سواد شوند چرا که اگر مردم با هنر این افراد آشنا شوند، دیگر جایی برای پیشکسوتان آماتور نمیماند که سالهاست مانع پیشرفت هنرهای گروهی و جمعی در این شهر شدهاند.
جمعبندی:
صاحب این قلم معتقد است بهار هم مثل سایر نقاط ایران خاک هنر پروری دارد. هنرمندان خوبی دارد.
اما این امر نباید باعث کبر و غرور شود بلکه باید زمینهای ایجاد کرد که هنرمندان ما به دانش و آگاهی دست یابند و در خلق اثر استاندارد بکوشند و در مباحث تئوری و نظری حرفی برای گفتن داشته باشند تا بتوانیم در کشور، سری بین سرها داشته باشیم.
در پایان اشاره به این نکته هم ضروریست که در شهر ما متأسفانه بعضی زیرساختها برای آموزش و پرورش هنرمندان وجود ندارد.
هنوز که هنوز است پس از چند دهه، جای خالی پلاتو، گالری، سالن کنفرانس، مهمانپذیر و ... که نقش به سزایی در دلگرمی هنرمندان و پیشرفت هنر دارند، دیده میشود. بدون این بستر ما نمی توانیم میزبان جشنوارهها و فستیوالها و نشست های فرهنگی، هنری و ادبی استان و کشور باشیم.
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.