۱_ اولا نشاط شهر رو محکوم نکنیم به انعکاس این خبر که اگر منعکس نمی کرد محکوم به سکوت و محکوم به ملاحظه کاری و غیره می کردیم!
۲_ درگذشته ی نه چندان دور وقتی معلمی دانش آموزی را تنبیه می کرد(( البته تنبیهی که، پدرانه و دلسوزانه بود نه تنبیهی که امروزه ازروی بی تجربگی و کم ظرفیتی و خود خواهانه صورت می گیرد)) و پدر آن دانش آموز فردای همان روز در مدرسه حضور می یافت؛ پدر هم یک سیلی تکمیلی زیر گوش پسرش حک می کرد و با این عمل از معلم حمایت می کرد اما امروزه وقتی معلمی دانش آموزی را چه کلامی و چه در حد یک سیلی دلسوزانه تنبیه می کند همان روز اولیا با معلمان به مقابله و جدل می پردازند.و چه بسا که به جنجال و اخراج معلم هم می انجامد و عجیب تر این که نه مدیر مدرسه! نه مدیر محلی و نه مدیر استانی نه تنها از معلمش حمایت نمی کند چه بسا که حکم توبیخی هم برایش صادر می کنند!! متاسفانه مدیران آموزش پرورش هم در این مورد بدنبال راه حل و خلاقیت نیستن! همّ و غم مسولین فقط بر این است که از حوزه ی مدیریتی اش سر و صدایی بلند نشود که منجر به عزلش شود!
۳_ معلمان صرف نظر از نقش اساسی
آموزش، نقش بزرگی در تربیت و پرورش فکر و روان دانش آموزان دارند که متاسفانه استخدام های نادرست و بی برنامه از یک طرف و هجوم متقاضیان اسخدام از طرفی دیگر منجر به ورود افرادی به این شغل مقدس می شود که هیچ شناختی نسبت به اصول اموزشی و تربیتی و اخلاقی و شرایط کلاس داری ومنطبق با شرایط روحی و روانی خودشان ندارند!! و این امرمنجر به اثرات منفی و اتفاقات این چنینی می شود!
۴_ از آن جا که بنده در گذشته در آموزش و پرورش بودم چون معلمان هیچ گونه ابزار کنترلی ندارند و این را هم خانوادها و هم خود دانش آموزان می دانند و لذا هیچ ترسی از معلم و مدیر ندارند. همگی می دانیم همان طور که استبداد بد است آزادی مطلق هم بد است! "پُوپر" می گوید: زندگی انسانی؛ زندگی دانش آموزی؛ و هرچیز دیگری مثل یک نخی می ماند که حتما باید، یک سرش استبداد باشد، و سر دیگر آزادی!! افراط و تفریط در هر سری که باشد آسیب زاست!
۵_ نکته ی ظریف و بسیار مهم تر این که بسیاری از جامعه شناسان اختلاف دارند بر سر این که آیا جامعه، فرد را می سازد؟ یا این افرادند که جامعه را می سازند؟ حقیر ضمن احترام به هر دو دیدگاه باید عرض کنم هردو نظریه برای جوامع سنتی و آرام مصداق دارد برای یک جامعه ی شلوغ و صنعتی و ماشینی که پراز تضادها و عقایدِ ضد ونقیض است مصداق ندارد. در جوامع ماشینی فرد و جامعه از هم متأثر و بر یک دیگر تأثیر گذارند به عنوان مثال بنده ی ناچیز دخترم را پسرم را به بهترین شکل ممکن در خانه تربیت می کنم اما وقتی ادامه ی تربیت را به دست جامعه و اجتماع می سپارم اگر فرزند من اعمال و رفتاری متناقض با آموزه های خانواده مشاهده کند؛ این تناقضات و دوگانگی ها و اشکالاتِ رفتاری جامعه نه تنها آموخته هایش را تحت تاثیر قرار می دهد واثر این همه زحمت و تربیت را از بین می برد بلکه رفته رفته خودش را به رنگ دیگری در می آورد و شاکله ذهنش را تغییر می دهد بنابراین، اتفاقِ مورد نظر در آن مدرسه ناشی از همین تغییر و شاکله ذهنیست. این اتفاق یک شبه و ناگهانی نیست بلکه حاصل دیده هاو شنیدها و تناقضات و رفتارهای نا همگون اجتماییِ طولانی مدت است وقتی دخترها که با همه محطاط و ترسو بودنشان زنگ منازل یک خیابان در شهرک را میزنند و هیچ ترسی هم ندارند این مشکل اخلاقی و تربیتی و یا مشکل روانی آن ها نیست بلکه ممکن است از یک مشکل اجتماعی عمیقی نشأت گرفته باشد!! از دو دستگی های اجتماعی از اختلاس ها از لج ولج بازی ها و حتی از تحریکات فرصت طلبان باشد! و گرنه این دختران، فرزندان همان شیرزنان زمان انقلاب بند!! دختران شیرزنان شهید داده اند و شاید هم دخترا جانبازانند دختران ایثارگرانند و یا حداقل منتسب به این خانواده های معزز هستند.
من، شما، مسئولین همه موظفیم که با اعمال و رفتار نیک بدور از دو دستگی ها بدور از اختلاس ها بدور رفتارهای متناقضِ اجتماعی و اثر گذار؛ یک جامعه ی ایده آل بسازیم؛ آن سان که در دهه ی اول انقلاب اسلامی داشتیم و چه مدینه ی فاضله ی قشنگی بود۰ همه باهم همه برای هم بودیم.الآن زمانی نیست که ادب را از بی ادبان یاد بگیریم بلکه باید ادب را از افراد با ادب از معلم با ادب و از جامعه ی با ادب یادبگیریم!!
اللهُم اجعَل عَواقِبَ اُمورِنا خیراً
کاظم زارعی
انتهای پیام/ص
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.