به گزارش نشاط شهر به نقل از ایسنا، در میان این کارنامه درخشان نام فرماندهی به چشم میخورد که معنای واقعی شجاعت و شهامت بوده و حضور بدون وقفه و بدون استراحتش در عملیاتهای مختلف حق مطلب جمله " خستگی را خسته کرده " را ادا میکند.
شهید "نبیالله احدیقلیچ" همان شهیدی است که تدبیر، شجاعت و تزکیه نفسش زبانزد همرزمانش است و تنها مجروحیتهای شدید و جدیاش باعث میشد زمانی را از جبهه و میدان نبرد دور بماند که آن زمان را نیز به کارهای پشت جبهه و سرکشی به خانوادههای شهدا اختصاص میداد.
عشق به میهن و خشم به خصم چنان سراسر وجود او را فرا گرفته بود که در آن زمان اولویتی جز دفاع از خاک و ناموس کشورش نداشت و حتی هنگامی که خانواده به او بخاطر عدم حضورش در منزل اعتراض میکردند تنها صبوری و رضایت آنان را طلب میکرد.
مطلبی که خواندید شرح حال شهید نبیالله احدیقلیچ، معاون گردان ۱۵۴ لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان است که برخی از ویژگیهای اخلاقی این شیرمرد را شامل میشد در ادامه گزارش برادر بزرگوار شهید پای روایت ما خواهد نشست.
عزت الله احدی، برادر شهید نبیالله در گفتوگو با ایسنا، بیان کرد: نبی الله در سوم شهریورماه سال ۱۳۴۲ در خانوادهای آبرومند و متدین در روستای حسام آباد شهرستان بهار به دنیا آمد، پسری زیرک و یک دنده به قول خودمان کلشق بود اما از نظر دینی بسیار معتقد و اخلاقمدار بود. تحصیلات ابتدایی خود را در روستا گذراند و بعد از آن برای امرار معاش و کمک به خانواده به تهران آمد و در شرکتها و کارخانههای متعدد مشغول به کار شد.
وی ادامه داد: در زمان انقلاب، راه حق را به درستی شناخت و به یکی از مبارزان سرسخت رژیم طاغوت تبدیل شد پس از پیروزی انقلاب نیز همراه برادر خود صمد در کمیتههای انقلاب مشغول به فعالیت بود اما پس از مدتی به کار خود برگشت که پس از فتوای امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه گوشتهای ذبحی وارداتی ذبح شرعی نیستند و باید امحاء شود با کمک تعدادی از کارگران کارخانه، تمام گوشت موجود در سردخانه شرکت را به دستور امام (ره) پای درختان خاک کردند که این حرکت باعث اخراج او کارخانه شد.
برادر شهید ادامه داد: پس از این رخداد به روستا بازگشت و در خدمت سپاه انقلاب اسلامی همدان درآمد و با آغاز جنگ به جبهههای نبرد در عملیات فتحالمبین حق علیه باطل اعزام شد، در همان ابتدا با شناخت و هوش و شجاعتش او را در سمتهای مختلف منصوب میکردند.در بخش شناسایی در کنار شهید چیتسازیان قدم برمیداشت برای یکی از شناساییهای هنگامی که به خارج از مرزهای کشور رفته بودند به علت استفاده از آبهای گلآلود چند روزی مسموم میشود که اقبال همراه او بوده و یک رزمنده بعثی که شیعه او را پیدا کرده و به داخل مرزهای ایران آورد که اتفاقا باعث کسب اطلاعات خوبی شد.
احدی تأکید کرد: پس از بهبودی مجدد به جبهههای بازگشت و در عملیات مسلم بن عقیل آنچنان نیروهای خود را خوب و قوی آموزش داده بودند در شب عملیات کل سنگرهای عراقی را فتح کردهاند اما در همان عملیات به شدت از ناحیه شکم و رودهها مجروح میشود تا جایی که ۴۵ روز در بخش ICU تحت مراقبتهای ویژه بود.
وی با اشاره به اینکه در زمان استعلاجی در بخش تعاونی سپاه فعالیت داشت و به خانوادههای رزمندگان و شهدا سرکشی میکردند، اظهار کرد: نبیالله به محض بهبود مجدد به جبهه برگشت و در یکی از عملیاتهای قائم مقام سردار آبنوش بود که در واقع نقش بسزایی را ایفا کردند و گردان را به درستی هدایت کرد. در یکی از عملیاتهای جزایر مجنون مجدد مجروح میشود تا حدی که همه فکر میکنند شهید شده اما پس از اینکه همراه اجساد شهدا او را به عقب بازمیگردند متوجه میشوند زنده است ولی مجروح شده است.
برادر شهید احدی ادامه داد: در عملیات کربلای ۴ دوباره مجروح میشود اما با این وجود دو هفته بعد در عملیات کربلای ۵ به عنوان جانشین فرمانده، گردان ۱۵۴ را هدایت میکرده است تا در ۲۹ دی ماه ۱۳۶۵ در کنار شلمچه به شدت زخمی میشود و در حین انتقال به عقبه خط به شهادت میرسد. پس از اینکه که پیکرش را آوردند ما برای اینکه نشان بدهیم به شهیدمان چقدر افتخار میکنیم و چه ارزشی پیش ما داشت مانند کسی که کربلا یا مکه آمده بود جلوی پیکرش گوسفندی قربانی کردیم.
احدی با اشاره به ویژگیهای اخلاقی برادر شهیدش عنوان کرد: ظاهر نبیالله امروزی بود ولی باطنش بسیار با خدا مأنوس بود اگر از من بپرسند که چگونه به فیض شهادت نائل آمد میگویم جدای از اخلاق، اعتقادات مذهبی و مردمداریش به خاطر نان حلال پدر و شیر پاک مادرش بود. نبیالله به شدت روی اوامر پدر و مادرش حساس بود و اگر مادر دستوری میداد حتما آن را انجام میداد، اهل انفاق و کمک به فقرا بود و از بچگی سر نترسی داشت که در جبههها خودش را نشان داد.
وی خاطر نشان کرد: برای ازدواج بسیار سختگیر بود و معتقد بود زمان ازدواجش فرا نرسیده ولی سال ۶۳ زمانی که به مرخصی برگشت به اصرار ما با خواهر دوست شهیدش محرمعلی نبیزاده ازدواج کرد که حاصل ازدواجشان یک دختر و یک پسر بود عروسیشان مصادف با مبعث حضرت رسول(ص) بود و بجای عروسی در مسجد محل مولودی خوانی برگزار کردیم و از مسجد عروس خانم را به منزلش آوردیم.
نبیالله و همسرش ۳۵ ماه باهم زندگی کردند ولی به گفته خود برادرم ۳۵ روز کنار هم نبودند همسرش هیچ وقت او را سیر ندید چون نبیالله دائم علاوه بر حضور در جبهه و عملیات در زمانهای مرخصی هم در کارهای پشتیبانی جبهه خدمت میکرد، با برادرزادهها و خواهر زادهها رابطه دوستانهای داشت و سر به سر آنها میگذاشت، در زمان شهادتش نیز دخترش بصیره یک ساله و نیم بود اما پسرش مالک مدتی پس از شهادت پدرش به دنیا آمد بسیار جالب است که بگویم مالک هم از نظر ظاهری و اخلاقی بسیار شبیه پدرش است و درحال حاضر در سپاه پاسداران اسلامی خدمت میکند.
وصیت نامه شهید:
بسمه تعالی
شهیدان زنده اند الله اکبر
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ
ومپندارید ان کسانی راکه کشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، به نام او که از اویم، هستیم برای اوست، رفتنم برای اوست و بازگشتم برای اوست .
بار پروردگارا سپاس می گویم که به من فرصت دادی که اسلام عزیز را بشناسم تا در خاموشی، نادانی جهل و شرک از دنیا نروم آری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی باعث شد تا من از زندگی مادی و پست زود گذر دنیا خارج شوم با دیدگاه توحیدی و بینش وسیع به جهان بنگرم و شهادت و مرگ را تولدی دیگر در جهت جاودانگی انسان بدانم.
ای خدای مهربان که همه را به سوی خود می خوانی چگونه از تو ستایش کنم که بعد از پنج سال خدمت در لباس مقدس پاسداری شهید شدن را نصیبم می کنی خدایا چگونه از تو تشکر کنم که هر چه را خواستم به من عطا کردی.
خدایا من چیزی ندارم که در مقابل لطف شما بدهم بجز این جان نا قابل که آن هم از خود توست در راهت هدیه می کنم .
سخنی با مادر و پدرم : امیدوارم که سلام نا قابل فرزند خود را بپذیرید و از اینکه سال هاست که باعث رنج و زحمت شما شده ام مرا ببخشید و اینجا اعتراف می کنم که من نتوانستم حق شما را ادا کنم و امیدوارم که مرا حلال کنید ولی به شما اطمینان می دهم که تحمل این امور خود یکی از بزرگترین عبادت هاست که معلوم نیست این توفیق برای همیشه در نزد امت ما باشد که با دادن جان و مال و دادن فرزند، خود را در این اجر عظیم الهی شرکت بدهید و این توصیه را به همه بنمایید .
ای پدر عزیزم از اینکه تربیت تو مرا به راه اسلام و قرآن کشاند و عاقبت مرا به عاقبتی خیر بدل گرداند از شما بسیار تشکر می کنم و امیدوارم که خداوند شما را در ثواب شهیدان راهش شریک و به بهشت اعلا خویش واصل گرداند و ای مادر خوب و مهربانم که زحمت زیادی برایم کشیدی که من این زحمات شما را در هیچ شرایطی فراموش نمی کنم مادر جان صبور باش مانند زینب (س) که در کربلای حسینی آنچنان صبر و استقامت از خودنشان داد امید است تو هم آنطور باشی که الحمدلله هستی و از خداوند می خواهم تو را با جهادگران در راهش شریک قرار دهد و لکن من هم به سهم خود از شما تشکر می نمایم .
پدر و مادر وبرادرانم و خواهرانم و ای همسرم، مبادا در شهادت من سرتان را پایین بیاندازید بلکه سرتان را بالا گرفته مانند دیگر خانواده های شهدا استوار باشید و به شهادت من افتخار کنید و به این افتخار کنید که من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و خودم را فدای راه و هدفم کردم .
چند کلامی با همسر و دخترم :مرا حلال کنید که نتوانستم در مدت زندگی که با هم بودیم یک همسر خوبی باشم امید است که مرا ببخشید اگر سختی از من دیده اید و با سخنی ناجور شنیده اید که باعث رنج شما شده است مرا عفو نمایید و امیدوارم خود را مانند سایر زنان قهرمان همانند همسر حنظله پیامبر و حنظله های دیگر زمان امام امت خود مهیا ساخته باشید و در دوری من همانند سایر همسران شهیدان باشید و بدان که جهاد تو در این امر بسیار ارزشمند است.
سلام بر دخترم که هیچ وقت بابایت را خوب ندیدی از اینکه بابای خوبی نبودم مرا ببخش. دخترم بصیره جان می دانم که یتیم بزرگ شدن سخت است اما یتیم شدن شما با همه یتیمان فرق دارد چرا که امام پدر همه فرزندان شهدا است. امید است دخترم را چنان تربیت کنید تا از اسلام و قرآن دفاع کند و خود را برای فداکردن در راه خدا آماده کند .
سخنی با برادران و خواهران و دوستانم :بین منافقین گریه نکنید و آنها را شاد نکنید و در تشییع جنازه من مواظب باشید اگر جنازه من به دستتان رسید مگذارید منافقین و کوردلان و کسانی که در خط امام نیستند در زیر جنازه من بروند به آنها هشدار دهید حتی جنازه ام از آنها راضی نخواهد شد.
از برادران و خواهران حزب اللهی می خواهم که امام عزیز را یاری کنند پیرو خط ولایت فقیه باشید چون نجات یک امت مسلمان در رهبری و ولایت فقیه است از برادران بسیجی و کتابخانه که به حق یاران فداکار اسلام و امام هستند صمیمانه تشکر می کنم و از آنان می خواهم مانند همیشه استوار باشند و بر منافقین دو چهره که در همه وقت مزاحم کار شما می شوند رو ندهید و به آنها بفهمانید که در پایگاه های اسلامی جایی ندارند از برادران بسیجی و حزب اللهی می خواهم با وضو وارد بسیج بشوند چرا که شهیدانی چون نبی زاده و فتح الهی و واثقی در آنجا پا نهادند و شهید شدند .
در خاتمه از همه می خواهم که مرا حلال کنند و مرا ببخشند به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی .
قربان شما
نبی الله احدی
۲۹/۹/۶۵
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
انتهای پیام/ص
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.