به گزارش نشاط شهر به نقل از همدان پیام ، ابنسینا در دورانی که آن را به عنوان تمدن اسلامی میشناسیم و برخی نیز به عنوان قرون میانه اسلامی میشناسند ابنسینا جزو افرادی نیست که از لحاظ علم نجوم برجسته باشد، این دانشمند بیشتر در منطق، فلسفه، پزشکی و... شناخته شده است. ابنسینا آثار بسیار خوبی در زمینه نجوم و ریاضیات هم دارد. کتاب شفای ابنسینا بسیار مفصل به فلسفه، منطق، الهیات پرداخته و بخشهایی به ریاضیات و طبیعیات اختصاص داده شده است. بخش طبیعیات با روش فیلسوفانه در آن روزگار مطرح بوده است و ابنسینا بخشهایی هم در کتاب شفای ابنسینا به ریاضیات پرداخته و بخشهای مفصلی درباره نجوم دارد و مهمترین بخش آن در کتاب ریاضیات شفای ابنسینا با نام تلخیص المجسطی است که بخشی از شفاست که کتاب مجسطی بطلمیوس را خلاصه کرده و به زبان خودش بازنویسی کرده است. شاید دستاوردهای مهم و ارزشمندی در این بخش نبینیم، اما میبینیم که ابنسینا با نجوم و ریاضیات زمان خود به خوبی آشناست و میتواند کتاب بسیار پیشرفته بطلمیوس را بخواند و بفهمد و خلاصه و تقریری از آن ارائه کند.
چرا ابنسینا بین کتابهای نجوم از بطلمیوس بهره گرفت؟
بطلمیوس کتاب مجسطی را در قرن دوم میلادی و چند قرن قبل از آغاز دوران اسلامی و هجرت پیامبر(ص) نوشته و کتابی است سراسر مملو از استدلالهای ریاضی، تجربی و گزارشها و رصدهای دقیق که خود یا پیشینیان او(یونانی و بابلی و بینالنهرین) به آن پرداختهاند. مجسطی کتابی است که در هیأت زمین مرکزی را معرفی کرده و دلایل ریاضی خود را مطرح کرده و مدلهای نجومی حرکت افلاک و سیارات به دور زمین را بیان کرده است به شیوهای که هر منجمی در هر زمان و مکانی بتواند پیشبینی کند که هریک از سیارات در هر زمان و دقیقهای در کجای آسمان قرار گرفتهاند.
این مهمترین جنبه کتاب است که قرنها پس از خود چه در دوران میانه اسلامی و چه میانه مسیحی تا زمانی که کوپرنیک کتاب خود را با الهام از بطلمیوس مینویسد، این کتاب در تمام تمدنهای اسلامی و مسیحی حکمفرماست. کوپرنیک هم بخش بسیاری از کتابش استفاده و رونویسی از کتاب بطلمیوس است فقط از جنبه اینکه زمین در مرکز نباشد و خورشید در مرکز باشد کار کوپرنیک را پیچیده میکند و جنبه جدیدی به آن میافزاید. کار کوپرنیک نیز تحتتأثیر و در بستر کتاب بطلمیوس نوشته شده است.
چرا ابنسینا بین کتابهای نجومی مهمترین کتابی که به زبان عربی ترجمه شده از کتاب بطلمیوس استفاده کرده و خلاصهای از آن را عرضه کرده است؟ این کتاب در قرن سوم 2، 3 بار به زبان عربی ترجمه شده است و کتاب پیچیدهای از جنبه ریاضی، نجوم است و ترجمه این کتاب نیاز دارد که مترجم به خوبی با ریاضیات و نجوم آشنا باشد. ترجمه کردن یک اثر علمی در صورتی دقیق اتفاق میافتد که مترجمان دانش کافی در آن زمینه داشته باشند. کسانی مثل«ثابتبن قره» که از منجمان بزرگ دوران اسلامی بودند بر این ترجمه نظارت کردند و این یکی از بهترین ترجمههاست که با کار «ثابت بنقره» اصلاح شد و اینکه ابنسینا از کدام ترجمههایی استفاده کرده بسیار تخصصی است. این کتاب بارها تصحیح شده است.
آیا ابنسینا ادعا میکند که گذر زهره را دیده است؟
وقتی در این کتاب به مقاله نهم میرسیم میبینیم که در بخشی ابنسینا درباره ترتیب افلاک ستارگان هفتگانه بحث کرده و خلاصهای است از مقاله نهم بطلمیوس که در انتهای آن با کلمه«قال» آغاز میشود یعنی«گفت» که بطلمیوس چنین گفت: سیاراتی که دور تا دور زمین قرار گرفتند و میچرخند کدام نزدیکتر و کدام دورتر است؟ در آن زمان بطلمیوس میگوید که نزدیکترین سیاره به زمین ماه است و پس از ماه، عطارد و زهره قرار گرفته و پس از آن خورشید، مریخ، مشتری و زحل است و پس از زحل ستارگان ثابت قرار میگیرند. ۹ فلک اصلی دور تا دور زمین است که سیارات را به دور زمین میچرخاند. بطلمیوس دلایلی میآورد که زهره و عطارد به ما نزدیکتر است و پس از آن خورشید قرار گرفته و به دور زمین میچرخد.
زمانی که ابنسینا نظرات بطلمیوس را بیان میکند انتهای جمله را با«اقول» اضافه کرده است: «من دیدم زهره را مانند خالی بر صفحه خورشید» و پس از این میبینیم فصل تمام شده و فصل بعدی آغاز شده است و ابنسینا توضیح بیشتری نمیدهد و فقط یک جمله در اینجا اضافه شده است. ابنسینامیگوید:«زهره را دیدم که از جلوی خورشید رد شده است» و اگر ببیند که زهره از جلوی خورشید رد شده است نشان میدهد زهره به ما نزدیکتر است. یکی از معیارهای بطلمیوس این است که کدام ستارهها به ما نزدیکتر است و کدام ستاره از جلوی آن یکی رد میشود. بطلمیوس میگوید: ماه به ما نزدیکتر است، وقتی کسوف میشود و خورشیدگرفتگی میشود ماه از جلوی خورشید عبور میکند. درباره زهره و عطارد همچنین استدلالی دارد و هیچ دانشمند و فیلسوفی و حتی بطلمیوس ندیده بود که زهره و عطارد از جلوی خورشید عبور کنند و ابنسینا میخواهد دلیلی را بر حرفهای بطلمیوس اضافه کند. ابنسینا میگوید من چنین پدیدهای را دیدهام، اما نگفته کجا و کی؟
آیا میتوانیم به گزارش آندلسی اعتماد کنیم؟
ما میدانیم پدیده گذر زهره واقعاً اتفاق میافتد در یک دوره زمانی مشخص و منظمی و هر ۱۲۰سال و سپس ۸ سال بعد اتفاق میافتد. همین سالهای اخیر پدیده گذر زهره 2 بار اتفاق افتاده و به فاصله ۸ سال. زهره از مقابل خورشید عبور کرد و ۱۲۰سال دیگر اتفاق خواهد افتاد و کسانی که اکنون در کرهزمین زندگی میکنند دیگر نمیتوانند چنین پدیدهای را مشاهده کنند. ما تمام زمآنهایی که این پدیده در طول تاریخ اتفاق افتاده را میشناسیم. آیا ابنسینا ادعا میکند که گذر زهره را دیده است؟ آیا میتوان به سخنش اعتماد کرد؟ بهویژه اینکه توضیح نداده کی و کجا این پدیده را مشاهده کرده است؟ آیا ابنسینا تنها کسی است که چنین ادعایی کرده است یا منجمان دیگری هم در گذشته بودند که این پدیده را دیده باشند؟
ما گزارشهای دیگری هم از رؤیت این پدیده داریم. چند تن که حتی هویت آنها مشخص نیست، گزارشهایی به آنها منسوب شده است. در کتابهای خواجهنصیرالدین توسی و قطبالدین شیرازی گفته شده که 2 تن ادعا کردند ما چنین پدیدهای را مشاهده کردیم، اما نگفتند که این 2 نفر کیستند و در کدام کتاب این ادعا را گفتهاند؟ شخص دیگری که چنین ادعایی کرده است ابنباجه آندلسی است که گفته روزی در زمان طلوع خورشید 2 خال روی آن مشاهده کردم و تقویم زهره و عطارد را در آن زمان از زیج استخراج کردم و دریافتم تقویم آنها نزدیک تقویم خورشید است و دانستم آن 2 خال زهره و عطارد است. آیا ما میتوانیم به گزارش آندلسی اعتماد کنیم ما ابن باجه را میشناسیم و میدانیم فیلسوف و ریاضیدان است و در چه زمانی زندگی میکرده است، ولی واقعیت این است که در مدت زمانی که ابنباجه زنده بوده هیچ پدیدهای در زهره طبق محاسبات امروزی اتفاق نیفتاده است و امکان نداشته که در طول حیاتش چنین پدیدهای را ببیند.
ممکن است که لکه بزرگ خورشید روی داده باشد و قطبالدین شیرازی گزارش ابنباجه را نقل میکند و حدسی که میزند میگوید احتمالاً لکه خورشیدی دیده است. برخی بر این باورند که لکههای خورشید را نخستین بار گالیله کشف کرده و در طول تمدن اسلامی برخی آثار به رؤیت و وجود لکههای روی خورشید اشاره شده است. ابنباجه ادعا نکرده که من لکه را دیدم، اما قطبالدین شیرازی میگوید آنچه دیده همان لکههای خورشید است. همانطور که روی ماه لکههایی وجود دارد گفته شده روی خورشید هم لکههایی است که گاهی دیده میشود و شاید ابنباجه این لکهها را مشاهده کرده و این ادعا را باطل نمیدانیم.
ابوعبید جوزجانی و کتاب مستندی که درباره ابنسینا نوشت
کندی فیلسوف بزرگ عرب هم مانند ابنباجه به زمان زندگیش نمیخورد که چنین پدیدهای را دیده باشد. آیا در مدت زمان حیات ابنسینا گذر زهره اتفاق افتاده است؟ ما میدانیم که ابنسینا تا سال ۴۲۸ قمری زنده بوده است و 5 سال پیش از مرگ ابنسینا یعنی ۴۲۳قمری یک گذر زهره اتفاق افتاده است و ممکن است ابنسینا این گذر زهره را دیده باشد. آیا ابنسینا این گذر زهره را سال ۴۲۳ دیده و این را در کتاب خود آورده است؟ آیا میتوانیم اطمینان پیدا کنیم که گذر زهره را دیده است؟ در اینجا چند پرسش مطرح میشود که باید به آن پاسخ داد.
ابن سینا در سال ۴۲۳ کجا بوده و در جایی که زندگی میکرده آیا گذر زهره قابل رؤیت بوده است؟ آیا کتاب تلخیص مجسطی را پیش از ۴۲۳ نوشته یا بعد از آن؟ که اگر قبل از آن نوشته باشد نمیتواند گذر زهره را ۴۲۳ دیده باشد و امکان ندارد. آیا در جایی که ابنسینا زندگی میکرده امکان گذر زهره با چشم غیرمسلح بوده است و تکنولوژی تلسکوپ در زمان ابنسینا نبوده است. ابنسینا در سال ۴۲۳زندگی میکرده است و یکی از منابع مهم درباره زندگی ابنسینا کتاب سیرت شیخالرئیس که شاگردش ابوعبید جوزجانی نوشته است. درباره فلاسفه و دانشمندان قدیم کتاب زندگینامه نوشته نشده است، اما درباره زندگی ابنسینا شاگردش جوزجانی آن را نوشته و بخشی از زندگینامه را خود ابنسینا به شکل خودنوشت نوشته و از جایی دیگر شاگردش آن را ادامه داده که بسیار مستند و موثق است.
همچنین میتوانیم از کتاب البدایه و النهایه ابنکثیر هم استفاده کنیم وجنگهایی که علاءالدوله در آن روزگار برای آن سفر کرد، ببینیم. ابنسینا همراه با علاءالدوله در اصفهان زندگی میکرده و ۱۰سال پایان عمرش در اصفهان بوده است و گاهی مواقع به جنگهایی هم میرفته است و در جنگهایی که علاءالدوله میرفته ابنسینا را همراه خود میبرده شاید به دلیل طبابت بوده است و میتوانسته مشورتهای سیاسی و نظامی هم بدهد. براساس تاریخ ابنکثیر میدانیم که علاءالدوله در سالهای 423، 421، 417 به قصد حمله به شهر شاپورخواست برای جنگ رفته است، شاپورخواست شهری در دوره ساسانی است که توسط شاپور اول تأسیس شده و در مکان فعلی شهر خرمآباد امروزی قرار گرفته بوده است.
ابنکثیر میگوید در سال ۴۲۳ علاءالدوله به جنگ رفته بود و جوزجانی میگوید ابنسینا در برخی از سفرهای علاءالدوله همراه او میرفته است و حتی صراحتاً جوزجانی نوشته ابنسینا در سفر شاپورخواست با علاءالدوله همراهی کرد و بخشهایی از کتاب نبات و حیوان شفا را در این سفر تمام کرد و این نشان میدهد ابنسینا همچنان مشغول نوشتن شفا بوده است. شاید در این سفر که در سال ۴۲۳ روی داده ابنسینا به شاپورخواست رفته و در آنجا بوده است.
آیا ابنسینا نکتههایی را در شاپورخواست به شفا اضافه کرده است؟
قسمت کتاب ریاضیات را جوزجانی میگوید قبل از ۴۲۳ تمام کرده بود، اما جوزجانی صراحتاً نوشته ابنسینا در سالهای 423 تا 417 مطالبی به آخر مجسطی شفا اضافه کرده است که تا پیش از آن سابقه نداشته است. اینها میتواند احتمال اینکه ابنسینا این جمله را در ۴۲۳ در سفر به شاپورخواست همراه علاءالدوله اضافه کرده احتمالش را بالا ببرد. همه اینها به این بستگی دارد که در شاپورخواست گذر زهره قابل رؤیت باشد آن هم با چشم غیرمسلح.
زمانی که براساس محاسبات نجومی امروزی نگاه میکنیم، گذر زهره در شهر اصفهان قابل رؤیت نبوده است. ارتفاع خورشید در تماس اول خورشید 2 درجه از افق ارتفاع نداشته است، وقتی گذر زهره آغاز شده یعنی در لحظه تماس دوم خورشید در شهر اصفهان غروب کرده بود. ابنسینا اگر در آن تاریخ اصفهان بوده به طورقطع نمیتوانسته گذر زهره را ببیند. شواهدی داریم احتمال به اینکه ابنسینا به خرمآباد رفته و نکتههایی به کتاب شفا اضافه کرده باشد این احتمال را بالا میبرد. اگر به همدان رفته باشد احتمال گذر زهره تاحدی وجود داشته است. اگر ابنسینا خورشید را در گذر زهره دیده باشد حدود ۱۵دقیقه فرصت داشته که گذر زهره را مشاهده کند.
اگر ابنسینا منجم دقیقتری بود گذر زهره را مبهم نمینوشت
آیا گذر زهره را با چشم غیرمسلح میتوان دید؟ این گذری که اتفاق افتاده پیش از غروب خورشید و خورشید لب افق است و گرد و خاک محلی نور خورشید را کم میکند و احتمال اینکه ابنسینا گذر زهره را ببیند احتمالش بالا میرود. در این شرایط که گفته شد، گذر زهرهای که با چشم غیرمسلح میتوان دید راحتتر است. ما میدانیم اگر یک فیلتر جلوی چشممان بگیریم زهره را در مقابل خورشید میتوانیم ببینیم. اگر گذر زهره را در سال ۲۰۱۲ به یاد داشته باشید میتوان با یک فیلتر گذر زهره را دید. در زمان ابنسینا چون خورشید لب افق بوده است احتمال اینکه گرد و غبار محلی نور خورشید را کم کرده باشد وجود داشته است. اینها نشان میدهد احتمال اینکه ابنسینا این گذر را دیده باشد بالا میرود و قطعی و یقینی به ما نشان نمیدهد که آیا این اتفاق افتاده است یا خیر. در این زمینه نیاز به پژوهشهای گستردهای دارد و کسانی که روی نسخههای شفا کار میکنند باید در اینباره نظر بدهند.
بین گزارشهایی که از گذر زهره مقابل خورشید داریم در دوران باستان قدیمیترین گزارش از ابنسیناست که با اما و اگرهایی همراه است. اگر کسانی که در خرمآباد این سخنان را بشنوند این پرسش مطرح میشود که اطراف خرمآباد کوه و کوهستان است و خورشید دیده نمیشود شاید پاسخ این باشد که ابنسینا در بیابانهای خارج از خرمآباد و در راه خرمآباد و اصفهان و جایی که این گذر قابل رؤیت بوده توانسته این پدیده را مشاهده کند و هنوز هم بحث باز است و تصمیم نهایی درباره آن گرفته نشده است. ما از میان اسناد تاریخی و اسناد مکتوب و از طرفی از روش شبیهسازی رایانهای و نجومی میتوانیم به این پدیده نزدیک شویم و درباره رویداد تاریخی قضاوت کنیم. این مسأله میتواند اتفاق تاریخی نجومی و رؤیت یک پدیده نجومی بسیار نادر باشد. ابنسینا جزو قدیمیترین انسانی است که در کره زمین گذر زهره را دیده است و بقیه پس از ابنسینا بودهاند. اگر ابنسینا منجم دقیقتری بود و روشهای محاسبهای مفصلی را پرورانده باشد در واقع این قدر مبهم مسأله را گزارش نمیکرد و با دقت بیشتری به آن میپرداخت.
تنظیم آناهید خزیر
مؤسسه فرهنگی شهر کتاب
بنیاد بوعلیسینا
انتهای پیام/ص
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.