جواد نوری:
یکی از موارد مهم تاریخ مشروطه کوشش های یکی از شاهزادگان قجری برای تصاحب تخت و تاج و نقش آفرینی شیخ باقر در رویارویی با وی یعنی سالارالدوله پسر سوم مظفرالدین شاه است که علم طغیان برافراشته بود، این غائله برای تصاحب حکومت براه افتاده و ادامه آن منجر به شکست سالارالدوله و کشته شدن یپرم ارمنی شد، در این بخش هم نقش آفرینی بهاری و البته بهار قابل توجه است، با وجود این اگرچه در منابع دست اول جریانات اتفاقات افتاده آن زمان انعکاس یافته باز پژوهشگران بعدی موارد مربوط به بهار را حذف کرده و ذکر خیری از آن به میان نیاورده اند، ما گزارش این واقعه را که شادروان کسروی در کتاب تاریخ هجده ساله آذربایجان و خاطرات عین السلطنه که از منابع مهم مشروطه شناسی به شمار می روند ذکر می کنیم و قضاوت نهایی به عهده خواننده خواهد بود.
ابوالفتح میرزا سالارالدوله (زاده ۱۲۶۰ تبریز - درگذشته ۱۳۳۸ اسکندریه) پسر سوم مظفرالدینشاه بود.پس از انقلاب مشروطه از ایران رفت و در حمایت از برادرش محمدعلیشاه، در کردستان دست به شورش زد و سنندج را گرفت و از مجلس شورای ملی خواست تا با شاه مخلوع، همکاری کند. بعد از عزل محمدعلیشاه، در وین با برادر خود ملاقات نمود و برای بازگشت سلطنت برادر، از راه عثمانی وارد ایران شد و با لشکری از ایل کلهر، جاف، سنجابی و لر، توانست کرمانشاه و همدان را تصرف کند. در نبرد نخست با مشروطهخواهان، به فرماندهی امیر مفخم بختیاری، که در نزدیکی ملایر اتفاق افتاد، پیروزی از آن سالارالدوله بود. وی سپس با حدود سی هزار نفر قشون، به سوی تهران رهسپار شد. در نبرد دوم که میان مشروطهخواهان به فرماندهی امیر مفخم بختیاری و قشون سالارالدوله در نزدیکی ساوه در گرفت، این بار سالارالدوله به سختی شکست خورد، که در نهایت وی موفق شد از صحنه نبرد بگریزد و چون مجلس برای توقیف یا اعدام او ۲۵ هزار تومان جایزه تعیین نمود، سالارالدوله به عثمانی فرار کرد، چند سال بعد، بار دیگر به کردستان رفت و لشکری جمعآوری کرد و به همدان تاخت، ولی از قوای یپرمخان شکست خورد و بار دیگر از ایران گریخت.
سالارالدوله در کرمانشاه مستقر بود و با ارسال تلگراف های پیاپی همدان را تهدید می کرد، دولت برای دفع غائله او فرمانفرما را به مقابله او فرستاده بود. دو لشکر کاه در مواضعی باهم تلاقی کرده و شکست بر اردوی دولتی فرمانفرما افتاده بود و سالارالدوله بر اثر این پیروزی های مختصر هوایی تر شده و اسباب و لشگرش بسیار شده بود به اطراف و اکناف حمله ور می شد و غارت راه می انداخت و به مهمترین دغدغه دولت و مردم تبدیل شده بود. نهایتا دولت، یپرم خان ارمنی را به کمک فرمانفرما و مقابله او فرستاد « سالارالدوله در کرمانشاهان بود و رشته کارها در دست مجلل السلطان، و او چون آمدن یفرم را شنید پس کشید و در چند فرسخی، سنگرها پدید آورد و فرمانفرما در بهار لشکرگاه داشت، یفرم خان هم با دسته خود که هشتصد نهصد تن می بود از شورین، روانه بهار گردید و شب در آنجا مانده بامدادان بیرون آمد آهنگ سنگرهای دشمن کرد تا نهایتا در شورجه جنگ در گرفت و نهایتا یفرم خان کشته گردید» ( کسروی، ۴۷۱، ۱۳۸۴)
جنازه او را شب به بهار آورند و فردا به همدان و سپس به تهران انتقال دادند.
قبل از رخ دادن این جنگ، سالارالدوله به شیخ باقر تلگراف زده و اورا به حمایت خویش فراخواند. او در تلگرافی به شیخ باقر خاطر نشان ساخته: از طرف ما برای بدست گرفتن امور سلطنت اقدام به عمل آمده از آنجایی که شمارا پدر روحانی خود می دانیم انتظار داریم که در تشدید مبانی قدرت ما، نهایت کوشش را مبذول دارید آنچه لازم باشد از طرف ما مجاهدت به عمل خواهد آمد» ( مومن، ۲۷۴، ۱۳۹۲) قول سالارالدوله مبنی بر اینکه شمارا پدر روحانی خویش می دانیم نشان از سلطه معنوی شیخ بر همدان است و جواب تند و تیز شیخ باقر به سالارالدوله نیز نشان گر تخاصم میان این دو جناح.
شیخ پس از اینکه فهمید اطرافیان و همراهان از خوف و ترس جرات جواب دهی به سالارالدوله را ندارند در پاسخ نوشت:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری،
و علاوه بر این از مردم خواست هیچ گونه کمک و همراهی با سالارالدوله نداشته باشند (نوری، ۱۴۵، ۱۳۹۰)
و این جواب شجاعانه و شدیداللحن شیخ باقر باعث جری تر شدن سالارالدوله شده و احتمالا به همین دلیل به غارت و تاراج بهار دست یازیده است.
باری در جنگ رخ داده بین فرمانفرما و قشون سالارالدوله و پیوستن یفرم ارمنی به نیروهای دولتی، سالارالدوله منهزم و به عقب رانده شد.
در این واقعه که به تصریح کسروی قشون دولت به سرکردگی فرمانفرما جهت رویارویی با سالارالدوله، در بهار اردو زده، شیخ باقر مشروطه خواهان با فرمانفرمای دولتی ضد مشروطه در یک جبهه می جنگند، با وجود اینکه سالارالدوله خود را مشروطه خواه نشان می داد تا بتواند نیروهای مردمی را به خود جلب نماید اما شیخ باقر فریفته این سیاست و ظاهرسازی وی نشد و آشکارا با وی به مبارزه برخاست. اما گزارش عین السلطنه که وقایع روزانه را به تفصیل نوشته و یادداشت کرده است با مطالب فوق اندکی ناهماهنگی دارد، از جمله اسارت شیخ باقر: «پس از اطلاع هجوم سالارالدوله شهر بهم ریخته و مخالفان وی در بیرون شهر اردو زده بودند و چون سالارالدوله وارد همدان شد اردو متفرق شده و نیروها تفنگ های خود را تحویل و خلع سلاح گردیدند. عین السلطنه در روزنامه خاطرات خود ادامه می دهد:« امیر نظام با یک عراده توپ و جمعی از سوار و پیاده ورعیت خودش آمد لتگاه آنجا نشسته و ظاهراً مخالفت دارد، صبح جمعی را گرفتند شیخ باقر را حبس کردند آقا تقی با ناظم که رئیس انجمن بودند به دار زدند و دو سه نفر را شقه کردند محله یهود را غارت کردند ارامنه همه به لباسهای غریب فرار کردند... از تجار و اعیان و کسبه پول زیاد گرفتند از حاجی شفیع صدهزارتومان از ذوالریاستین پنجاه تا از شریف الملک بیست تا... ده بهار که سه دانگ مال ناصر الملک و سه دانگ دیگر ملک ضیاالملک و بها الملک است حکم کرد غارت کردند، هیچ چیز باقی نگذاشتند، الان در آن ده به آن بزرگی یک نفر نیست، بهار هزار خانوار است همه حاجی و متمول، تمام روغن فروشان طهران اهل آنجا هستند، نظیر آن ده کمتر پیدا می شود..»
( عین السلطنه، جلد پنجم، ص ۳۴۹۳) در سایر اسناد و نوشته ها خبری از اسارت شیخ باقر نیست و نیز این غارت بهار بخاطر همان موضع گیری های شیخ باقر در برابر خوانین و شاهزادگان قجری از جمله سالارالدوله ست.
بهر حال تلاقی سه جبهه رو در روی یعنی شیخ مشروطه خواه با فرمانفرمای ضد مشروطه با سالارالدوله یاغی، از موارد تامل برانگیز تاریخ مشروطه به شمار می رود.
ادامه دارد...
انتهای پیام/ص
*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست
* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.
* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.