سیستم مدیریت پورتال پایگاه خبری نشاط شهر

مراسم آئین تجلیل از اصحاب فرهنگ و هنر شهرستان بهار که با حضور اصحاب فرهنگ و هنر این شهرستان در محل سالن جلسات فرمانداری برگزار شد.

شناسه خبر: 12306

به گزارش نشاط شهر به نقل از روابط عمومی فرمانداری شهرستان بهار، در مراسم آئین تجلیل از اصحاب فرهنگ و هنر شهرستان بهار  که با حضور اصحاب فرهنگ و هنر این شهرستان در محل سالن جلسات فرمانداری برگزار شد  شاعران شهرستان اشعاری در این مراسم سرودند که به آنها اشاره میشود.

شاعر: حاتم نوروزی (حیرت)

آچوب ملعون قارین باغی او دم گوردی کی چیلپاقی

دوشبدور لرزیه یاغی رعایت ایتدی اخلاقی

منای عشقیده اکمل علی آخر علی اول

اولوب مغلوب اونا یل یل علی دی دشمنه اشمل

تیکیبدیر گوزلرین حیرت ائده مولا اونا نصرت

اورکده قالمیه حسرت ائده شنلیک تاپا صححت

گلوب موسی دنیایه سالوبدور عالمه سایه

قلم گلدی تمنایه یر و گوگ گلدی غوغایه

اولوب شادان ابوطالب علی نی آغوشه آلیب

گوزوم مولا گوزوم مولا دیلیمده کی سوزوم مولا

 

شاعر: اسماعیل امانی (ثمین)

آنکه باشد اختیار حوض کوثر دست او

ساقی میخانه یوم خبرا یعنی علی

می‌رسد هر دم به‌گوشم از مغاره این ندا

بعد احمد آن ولی مقتدا یعنی علی

دلغمین عشقی ندارد غیر حب مرتضی

معنی مدح و ثنا بر اولیا یعنی علی

 

شاعر: خسرو قربانی

ما شکر خدا، اگر دیاری داریم

تاریخ بلند و ماندگاری داریم

هرگونه اگر شهرت و نامی داریم

از شیخ محمد بهاری داریم

بهارم همچو انگشتر دیاری است

نگینش مرقد شیخ بهاری است

 

شاعر: سعید جلیلی هنرمند

تاریخ می‌بالد به خود وقتی تو  را دارد

یعنی قدمهایت به روی چشم جا دارد

وقتی تو در آغوش کعبه می‌درخشیدی

فهمید با تو کوفه عمری ماجرا دارد

تویک طلوع تازه بودی در دل ظلمت

قطعا هوایت را از آن اول خدا دارد

تو آمدی دنیا بفهمد عشق تنها نیست

حضرت کنارش یک امیر با وفا دارد

نه.. برنداری سایه‌ات را از  سر شعرم

شاعر تمنای نگاهی از شما دارد

 

شاعر: مهدی طراوتی دانا

غزل پردازم و باخود دلی اندوهگین دارم

عجب حس خوشایندی که حالی این چنین دارم

به آتش می‌کشم خلوت‌سرای هوشیاران را

میان شعرهای خود شراب آتشین دارم

نه با شیرینِ فرهادی نه با لیلای مجنونم

خودم معشوقه‌های نو به نو در آستین دارم

نگارستان نقش‌آلودی از یک عشق دل‌خواهم

که در پشت غزل ها قصرهای دلنشین دارم

بیا در آسمان واژه‌ها دنبال من، زیرا

عقابی در بلندایم چه حرفی با زمین دارم

                               

 شاعر: مریم کاظمی

شعر درشأن تو این شاعر دیوانه نداشت

واژه‌هایش همه قبل از تو پریشانی بود

در دل ظلمت و اندوه بشر تابیدی

ناگهان آیه‌ی نازل شده حیرانی بود

سینه‌ی کعبه ترک خورد، تو آغاز شدی

اولین سوره‌‍‌ی انسان و تبارک الله

تو همان نور علی نورعلی نور شدی

در تن زخمی تاریخ  پر از ظلم و گناه

اشهد انّ علی، اشهد انّ العالی

اشهد انّ به عِلمی که تو بابش هستی

حضرت نور درِکعبه نوشته ست تو را

نوش آن معجزه‎‌ای که تو جوابش هستی

 

 انتهای پیام/ص


ارسال نظرات

*نشاط شهر هیچ مسئولیتی نسبت به نظرات ندارد و نمایش نظرات دلیلی بر تائید یا رد آنها نیست

* در نظرات ارسالی دقت شود که در آن توهین و افترا به اشخاص نسبت داده نشود.

* نظراتی که مغایر با اصول نظام جمهوری اسلامی باشد نمایش داده نمی شود.

نام:
ایمیل:
کد امنیتی:
* نظر:
فرهنگ و هنر